اسم منصرف و غیرمنصرف
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:اسم منصرف و غیرمنصرف, :: :: نويسنده : علی

اسم مُنصرف

به اصطلاح نحو اسمی که قبول کند کسره و تنوین را. به خلاف غیرمنصرف که کسره و تنوین را قبول نمی کند.
اسمی است که جرّ و تنوین در وی داخل گردد.
قسمی از اسم معرب.
معرب بر دو نوع است :
اسم متمکن و فعل مضارع.
اسم تمکن یا منصرف است و یا غیرمنصرف،
و غیرمنصرف را به جهت امتناع از قبول کسره و تنوین ممتنع نیز گویند.
و در قدیم منصرف مجری و غیرمنصرف غیر مجری نامیده میشد.

اسم غیرمنصرف

در زبان عربی اسم معرب بر دو قسم است :
منصرف و غیرمنصرف.
منصرف آن است که تنوین بر آن درآید و همۀ حرکات اعراب بر آخر آن ظاهرگردد، مانند «رجل» که به صورت رَجُلٌ و رجلاً و رجلٍ درمیآید.
غیرمنصرف اسمی است که کسره و تنوین نپذیرد و تنها ضمه و فتحه بر آن درآید، مانند ابراهیم.
اسماء غیرمنصرف از مفردها «علم» و «صفت» و از جمعها جمعی است که بر وزن «مَفاعِل» یا «مَفاعیل» باشد و هر اسمی است که به «الف تأنیث» ختم شود و هر یک از اینها را شروطی است به شرح زیر :

اول علم،
اسم علم در شش جا غیرمنصرف میشود
١- در آخر آن الف و نون زاید باشد، مانند: عثمان و رضوان و زیدان.
٢- وزن فعل داشته باشد، مانند : یزید و احمد و تغلب.
٣- مرکب مزجی باشد، مانند : بعلبک و بیت لحم.
٤- مؤنث باشد خواه لفظی باشد، مانند : معاویة یا معنوی، مانند : مریم، یا لفظی و معنوی، مانند: وردة و نبیهة.
٥- اعجمی و بیش از سه حرفی باشد، مانند : یعقوب و ابراهیم.
٦- معدول باشد، مانند : عُمَر که معدول از عامر است.
در مورد شرط سوم باید دانست که هرگاه علمی که مؤنث معنوی است ثلاثی ساکن الوسط باشد صرف و عدم آن هر دو رواست، مانند : حضرت هُندٌ یا هندُ، مگر اینکه اعجمی باشد که در این صورت غیرمنصرف است، مانند : بلخ (نام شهری).

دوم صفت،
غیرمنصرف بودن صفت به سه شرط است
١- بر وزن «فَعلان» باشد که مؤنث آن «فَعلی» است، مانند: سکران و سَکری.
٢- صفتی که بر وزن «اَفعَل» باشد به شرطی که تأنیث آن با تاء نباشد، مانند : احمر و اعرج و افضل.
٣- معدول از لفظ دیگری باشد مانند اُخَر جمعِ اُخری که مؤنث آخَر است. باید دانست که معدول بودن در هر عددی که بر وزن فُعال و مَفعَل باشد قیاسی است، مانند اُحاد و مَوحَد و ثُناء و مَثنی تا عشار و معشر.

سوم، جمع
جمع به دو شرط غیرمنصرف است
١- بر وزن «مَفاعِل» باشد، مانند : مساجد و اکارم و فیاصل.
٢- بر وزن «مَفاعیل» باشد، مانند : مصابیح و قنادیل و اناشید. باید دانست که این صیغه های جمع که غیرمنصرف هستند «صیغۀ منتهی الجموع» نامیده میشوند و شرط غیرمنصرف بودن آن این است که مختوم به تاء نباشد وگرنه منصرف خواهد بود، مانند : اساتذة و تلامذة.

چهارم، اسم مختوم به الف تأنیث
اسمی که در آخر آن الف مقصوره یا ممدوه باشد غیرمنصرف است و شرطی هم ندارد، خواه مفرد باشد، مانند : سَکری و حمراء، و خواه جمع، مانند : مَرضی و اَصدِقاء و خواه عَلَم مانند سَلمی و خنساء.

باید دانست که هرگاه اسم غیرمنصرف اضافه شود یا الف و لام تعریف بدان درآید کسره را در مقام جرّ میپذیرد، مانند: مررت بأفضلِ العلماءِ.