تنازع یک اصطلاح در علم نحو
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 9 مرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

تنازع.
[ ت َ زُ ]
(ع مص)
خصومت کردن دو گروه باهم.
تخاصم در چیزی.
با یکدیگر خصومت کردن.

|| اختلاف.

|| از همدیگر گرفتن چیزی را.
از همدیگر گرفتن چیزی.
تناول و تجاذب چیزی.

|| جام از یکدیگر گرفتن.
تعاطی جام.

|| (اصطلاح نحو)
نزد نحویان عبارت است از توجه دو عامل یا بیشتر بسوی معمول واحد به اختلاف جهت یا به اتحاد جهت ... (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
و تنازع کنند با هم دو فعل به اسم ظاهر که بعد آنها باشد در فاعلیت چون

ضربنی واکرمنی زید،

یا در مفعولیت چون

ضربت و اکرمت زیدا

یا در فاعلیت و مفعولیت یعنی یکی فاعل را خواهد و دیگر مفعول را. مثل

ضربت واکرمنی زید.

پس مختار بصریین اعمال فعل ثانی است به جهت قرب او و فعل اول اگر اقتضای فاعل کند در صورت موافق اسم ظاهر در فعل مفرد ضمیر مستتر فرض کند و در غیر آن ضمیر بارز چنانچه

ضربنی و اکرمت زیدا

و

ضربانی و اکرمت الزیدین.

اگرچه در این صورت اضمار قبل الذکر لازم می آید لیکن نزد بصریین تنازع در فاعل جایز است و اگر اول مفعول را خواهد ضمیر مفعول را حذف کنند، بشرطی که آن هر دو فاعل از افعال قلوب نباشند. چنانکه

ضربت و اکرمت زیداً;

یعنی، زدم او را و گرامی کردم زید را، تا اضمار قبل الذکر لازم نیاید در مفعول. و کسائی خلاف بصریین اضمار فاعل و فعل اولی روا ندارد بخوف اضمار قبل الذکر، بلکه حذف می کند ضمیر فاعل را از فعل اول و قرار اعمال فعل ثانی روا نداشته بوقت خواستن فعل اول فاعل را برای خوف حذف فاعل باضمار قبل الذکر واین هر دو ممنوع است و مختار کوفیین اعمال فعل اول است به جهت سبقت آن فقط تنصیف دو نیم کردن چیزی را و از هم نصف نصف کردن. (از کنز، بنقل غیاث اللغات).