مفعول
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 25 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مفعول

(اصطلاح نحو عربی)
اسمی که پس از فعل و فاعل آید، برای تتمیم فائده و فعل بدان اسناد داده نشود، لیکن با فعل، نوعی ارتباط داشته باشد. و آن را اقسامی است.

- مفعولٌ به;
اسمی است منصوب که فعل بر او واقع شود و رتبۀ آن بعد از فاعل است، مانند: ضرب زید عمرواً.

- مفعولٌ فیه;
آن را ظرف هم گویند و ظرف در اصطلاح نحویان وقت یا مکان باشد که اغلب متضمن «فی» است مانند: سافرت یوم الجمعة. مفعول فیه منصوب به عامل ظاهری، مانند: «فرسخا» در جواب کسی که گوید: «کم سرت؟» و هر وقتی اعم از آنکه مختص باشد یا مبهم قابل است که منصوب شود، اما مکان، شرط آن آن است که مبهم باشد چون «جهات ششگانه» (یمین، یسار، فوق، تحت، امام، خلف) یا شبه آن مانند «جانب، ناحیه» و همین طور مقادیر، مانند میل و فرسخ و همین طور آنچه از فعل درست میشود، مانند مجلس و مشرق ... بعضی از کلمات در اصل ظرفند لکن فاعل یا مفعول ... واقع میشوند، مانند «یوم، شهر» که ظروف متصرفه اند. از جملۀ ظروف غیرمتصرفه «عوض، قط و لدی است».

- مفعولٌ لِأَجلِه.
رجوع به ترکیب مفعول له شود.

- مفعولٌ لَه;
معفول لاجله، عبارت از مفعولی است که فعل برای او انجام شود و معنی تعلیل را رساند، مانند: ضربته تأدیباً. مفعول له باید با فعل قبل از خود از لحاظ وقت و فاعل متحد باشد و در غیر این صورت با لام یا یکی از ادات تعلیل آید، مانند: لدوا للموت و ابنوا للخراب. و در صورتی که مصدر هم نباشد با لام آید، مانند: سری زید للماء.

- مفعول ما لم یسم فاعله;
هر مفعولی که فاعل آن حذف شده و مفعول جانشین فاعلی شده باشد.

- مفعولٌ مطلق;
عبارت از مصدری است زیادی که مؤکد عامل خود باشد یا مبین نوع یا عدد آن باشد، مانند: و کلّم الله موسی تکلیماً. (قرآن ١٦٤/٤). و الصّافات صفّاً. (قرآن ١/٣٧). فإنّ جهنّم جزاؤکم جزاءً موفوراً. (قرآن ٦٣/١٧). و بالجمله مفعول مطلق تأکیدی مانند: ضربت ضرباً، و نوعی، مانند: جلست جلسة الامیر. و عددی، مانند: ضربته ضربتین. گاه عامل مفعول مطلق حذف شود، مانند: شکراً به جای اشکر الله شکراً در مقام دعا، و سقیاً و رعیاً بجای سقاک الله سقیا و رعاک الله رعیا.

- مفعولٌ معه;
اسمی است که بعد از «واو» به معنی «مع» واقع میشود، مانند: «جاء البرد و الجلبات» و «ما انت و زیداً» و «کیف انت البرد» و اختلاف است که آیا نصب آن به واو است یا به فعل و شبه آن و باید دانست که در موردی که عطف امکان داشته باشد اولی است که واو را عاطفه بدانیم. بنابراین در جملۀ «مالک و زیدا» متعین است که مفعول معه باشد، چون عطف بر ضمیر متصل مجرور جایز نیست مگر با اعادۀ جار و در جملۀ «ضربت انا و زیداً» دو وجه جایز است و در «جاء زید و عمرواً» دو وجه.