ع ص ف
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 6 آذر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

ع ص ف

عصف.

[ ع َ ]
(ع مص)

سخت وزیدن باد.
باد سخت جَستن.
سخت جَستن باد.
عصفت الریح; باد سخت شد،
و چنین بادی را عاصف و عاصفة گویند.

عُصوف. و رجوع به عصوف شود

فالعاصفات عصفاً; و تُند وزنده ها تُند وزیدنی.

|| نارسیده درودن کشت را.
عصف الزرع; کشت را قبل از اینکه برسد، بُرید.

|| کسب کردن جهت عیال.
عصف فلان عیاله; او برای خانوادۀ خود کسب کرد.

|| بردن و هلاک کردن جنگ گروهی را.
عصفت الحرب بالقوم; جنگ آن قوم را از بین برد و هلاک کرد.

|| خمیدن.
مایل شدن.

|| بشتافتن و سرعت نمودن.