نسف
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
پنج شنبه 5 آذر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

نَسف

نسف.

[ ن َ ]
(ع مص)

از بیخ برکندن بنا را.
برکندن.
برکندن بنا.
برکندن بنا و گیاه.
گویند:
نَسَف َ البناءَ
و نَسَف َالبعیرُ النبت.

|| برکندن و پراکندن باد، خاک را.

|| کوفتن کوه را و هموار کردن و پرانیدن آن را.
دَکّ.
قال الله تعالی

یسألونک عن الجبال

فقل ینسفها ربی

نسفاً

فیذرها قاعاً صفصفاً.

|| باد بردادن خرمن و جز آن را.
بر باد دادن.
بر باد دادن دانه را تا از خاک و کاه جدا گردد.

|| غربال کردن.

|| گزیدن.
نسوف.
یا نسوف آثار گزیدگی است.

|| پُر و لبریز شدن ظرف.