شَرَق
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 3 مهر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

شرق.
[ ش َ رَ ]
(ع مص)

شکافته گوش شدن گوسپند به درازا.

|| به گلو ماندن آب و خدو.
آب در گلو بماندن.
در گلو گرفتن آب و جز آن.
شراب و جز آن در گلو گرفتن.

|| سرخ شدن چشم کسی: شرق الدم فی عینه.
خون ماندن در چشم کسی.

|| سخت سرخ شدن چیزی.

|| سرخ شدن چهرۀ کسی از شرم و خجالت.

|| ضعیف شدن روشنی آفتاب.

|| نزدیک رسیدن غروب آفتاب.

|| اندوه و غصه ناک شدن.

|| تنگ شدن سینۀ کسی.

|| واقع شدن شر در بین کسان: شرق ما بینهم بشر; وقع الشر بینهم.

|| بازداشتن زمین آب را از جریان در روی آن.

|| پرخون شدن زخم.