مواظب
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 5 شهريور 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مواظب.

[ م ُ ظِ ]
(ع ص)

پیوسته در کار.
مواکظ.
مداومت کننده.
مشغول و ملازم و پیوسته در کار و ثابت و پایدار و متوجه و مراقب.
مشرف.
مراقب.
بر کاری دایم ایستاده.
معاود.

مواظباً.

[ م ُ ظِ بَن ]
(ع ق)

دایماً و علی الدوام و همیشه و همواره و پیوسته.
مشرفاً.
مراقباً.
و رجوع به مواظب شود.

مواظبت.

[ م ُ ظَ / ظِ ب َ ]
(از ع، اِمص)

پیوستگی و مراقبت و همیشگی و مداومت.
ملازمت و توجه و اشتغال.
پیوسته بودن بر کاری.
لازم گرفتن.
محافظت.
مراقبت.
تیمار داشتن.

در صبر و مواظبت تو خیره مانده بودم.
(کلیله و دمنه).

صواب آن است که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر ... اقتصار نمایم.
(کلیله و دمنه).

مواظبت بر کسب هنر چنان میل افتاده بود که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می نمودم.
(کلیله و دمنه).

روزگار خود را در مواظبت دفاتر و محابر و محاضر و منابر می گذاشت.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می رود.
(گلستان).

و رجوع به مواظبة شود.

- مواظبت کردن;
مراقبت کردن.
محافظت کردن.
مداومت داشتن.
پیوسته بر آن بودن.

به صواب آن لایقتر که بر معالجت مواظبت کنی.
(کلیله و دمنه).

تثبیة;
مواظبت کردن در کاری.

- مواظبت نمودن;
مواظبت کردن.
مراقبت و محافظت داشتن.
مداومت داشتن.
مداومت داشتن در امری.

در کتب طب آورده اند که فاضلترین اطبا آن است که بر علاج از جهت ثواب آخرت مواظبت نماید.
(کلیله و دمنه).

بر مطالعت آن مواظبت نمودی.
(کلیله و دمنه).

هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد و بر کسب هنر مواظبت نمود ... آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد.
(کلیله و دمنه).

همچون آن جادویی باشم که بر آن نابکاری مواظبت می نماید.
(کلیله و دمنه).

در طاعت و مطاوعت ایشان به قدر استطاعت و... مواظبت نماید.
(سندبادنامه).