ادبار
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 23 مرداد 1394برچسب:ادبار, :: :: نويسنده : علی

ادبار.

[ اِ ]
(ع مص)

پشت بدادن.
پشت دادن.
سپس رفتن.

|| منهزم شدن در حرب.

|| پشت ریش گردیدن، چنانکه در ستور.

|| خداوند ستور پشت ریش شدن.

|| در باد دبور درآمدن.
در باد دبور شدن.

|| بچهارشنبه سفر کردن.
بسفر رفتن در روز چهارشنبه.

|| پشت ریش کردن، چنانکه پالان.
پشت ستور ریش کردن.

|| دوتا شدن گوش ناقه بسوی پشت.

|| ریسمان چیزی چنان تابیدن که تابنده دست راست خود را بسوی بالا برد نه بسوی سینۀ خود.

|| مردن.
سپری شدن.

|| پشت دادن دولت.

||

(اِمص)

بدبختی.
عُسرت.
عُسر.
نحوست.
قضای بد.
برگشت کار.
داهیه.
سیه بختی.
سیه روزی.
تیره بختی.
صدمة.
بیدولتی.
وبال.
مقابل اقبال.
ممالۀ آن ادبیر است.

چون می گذرد کار چه آسان و چه سخت
این یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت

چون جای دگر نهاد میباید رخت
نزدیک خردمند چه تابوت و چه تخت
(منسوب به عنصری)

چون ادبار آمد همۀ تدبیرها خطا میشود.
(تاریخ بیهقی).

نعوذ بالله چون ادبار آمد همۀ تدبیرها خطا میشود.
(تاریخ بیهقی).

بوعلی را این ناخوش نیامد که آثار ادبار میدید.
(تاریخ بیهقی).

افنیت عمرک ادباراً و اقبالاً.
(تاریخ بیهقی).

نعوذ بالله من الادبار.
(تاریخ بیهقی).

اما ممقوت شد [ طغرل ] هم نزدیک وی [ مسعود ] و هم نزدیک بیشتر از مردمان و ادبار در وی پیچید و گذشته شد.
(تاریخ بیهقی).

اقبال نصیب دوستانت
ادبار نصیب دشمنان باد
مسعودسعد

می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد.
(کلیله و دمنه).

قومی در هاویۀ کفران عصیان ولی نعمت اسیر خذلان و ادبار ماندند.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

ادبار نقض عهد و شومی غدر و مکر او در او رسید.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

تقدیر آسمانی عصابۀ ادبار به روی او بازبست.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

افعال ایشان عصابۀ ادبار بر چشم همه بست.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

شمس المعالی در آن میان روی خود بمن کرد و گفت بدان خواجه بنویس که الحرب سجال کار محاربت همواره در میان ملوک متفاوت بود و بر اقبال و ادبار دولت اعتماد نیست.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

به نیشابور بنشست و خود را بمیخ ادبار بزمین فروبست.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

||

(اصطلاح احکام نجوم)

بودن کواکب است در بیوت زائل الوتد.
ادبار، نزد منجمان عبارتست از بودن ستاره در زائل وتد، چنانکه بودن ستاره را در مائل وتد توسط نامند. چنانچه در کفایةالتعلیم ذکر شده است.
(کشاف اصطلاحات الفنون).

|| «و من اللیل فسبحه و ادبارالنجوم».
و پاره ای شب را پس تسبیح گو و پشت کردن ستاره، امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت و عبدالله عباس و جابر عبدالله انصاری و انس مالک که دو رکعت فجر است سنت نماز بامداد و از رسول صلی الله علیه و آله وسلم روایت کردند که آن دو رکعت است و ثواب آن از همۀ دنیا بهتر است و در خبری دیگر: «خیر مما طلعت الشمس»; بهتر است از هرچه آفتاب برو تابد. ضحاک و ابن زید گفتند فریضۀ نماز بامداد است و مراد از نجوم ستارگانست یعنی عقیب غروبها و عقیبها عقیب آنگه ناپیدا خواهد شد بروشنائی روز.
(تفسیر ابوالفتوح).

- ادبارالنجوم;
سنت بامداد دو رکعت نماز است پس از نماز شام.
(تفسیر ابوالفتوح).

||

(از ع، ص)

در تداول فارسی، دشنام گونه ایست.

بس کسا که نان خورد دلشاد او
مرگِ او گردد بگیرد در گلو

پس تو ای ادباررو هم نان مخور
تا نیفتی همچو او در شور و شرّ
مولوی