غادر
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 23 مرداد 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

غادر.

[ دِ ]
(ع ص)

نعت فاعلی از غدر.
بی وفا.
غدّار.
مرد بی وفا.
غِدّیر.
غُدَر.
و یقال فی شتم الرجل یا غُدَر; ای یا غادر.
غُدور.
یا مَغدَر و یا مَغدِر و یا ابن مَغدَر; ای یا غادر.
و هو مما یختص بالنداء شتماً للرجل.

و بازنمودند که امیر غادری فراکرد تا برادر ترا از بام بینداخت.
(تاریخ بیهقی).

ندانست که غادر را در ششدرۀ غدر راه خلاص بسته است.
(ترجمۀ تاریخ یمینی).

هر خسیسی رئیسی و هر غادری قادری.
(جهانگشای جوینی).

|| (اِ)
نشان.

|| بقیه.
و به غادر من مرض و غابر; ای بقیة.
ج، غادرون. غُدّار. غَدَرَة.