چون وصل گوش داری زآن کس که نیست غایب
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 26 تير 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

رَغبت به عاشقان کُن ای جانِ صدرِ غایب
بنشین میانِ مستان اینک مه و کواکب

آن روزِ پرعجایب وآن محشرِ قیامت
گشت ست پیشِ حسنت مُستغرَقِ عجایب

چون طیّبات خواندی بر طیّبین فشاندی
طیّبتر از تو کی بود؟ ای معدنِ اَطایِب

جان را ز تو ست هر دم سلطانیی مسلّم
این شُکر از که گویم از شاه یا ز صاحب؟

در جیبِ خاک کردی ارواحِ پاک جیبان
سر کرده در گریبان چون صوفیان مُراقب

عشق تو چون درآمد اندیشه مُرد پیشش
عشق تو صبح صادق، اندیشه صبح کاذب

ای عقل باش حیران نی وصل جو نه هجران
چون وصل گوش داری زآن کس که نیست غایب؟

جان چیست؟ فقر و حاجت، جان بخش کیست جز تو؟
ای قبله حوایج، معشوقۀ مَطالب

نَک نقد شد قیامت، اینک یکی علامت
طالع شد آفتابت از جانب مَغارِب

درکش رمیدگان را محنت رسیدگان را
زان جذبه های جانی ای جذبۀ تو غالب

تا بیند این دو دیده صبح خدا دمیده
دامِ طَلَب دریده مطلوب گشته طالب

عشق و طلب چه باشد؟ آیینۀ تجلّی
نقش و حسد چه باشد؟ آیینۀ مَعایب

کو بلبل چمن ها تا گفتمی سخن ها؟
نگذشت بر دهان ها یا دستِ هیچ کاتب

نز نقش های صورت، نز صاف و نز کدورت
نز ماضی و نه حالی، نز زهد نز مراتب

عقلم برفت از جا، باقیش را تو فرما
ای از درت نرفته کس ناامید و خایب