انفعال
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 20 تير 1394برچسب:انفعال, :: :: نويسنده : علی

انفعال

انفعال.

[ اِ ف ِ ]
(ع مص)

شدن کار، یقال: فعلته فانفعل. کرده شدن.

|| اثر پذیرفتن.

|| شرمنده شدن.

|| مقولۀ انفعال یا ان ینفعل یکی از مقولات عشر ارسطو و یکی از مقولات نه گانۀ عرضی است و آن عبارت از اثری است که از فاعل در منفعل حاصل می شود و در تعریف آن گفته اند:
«هو کون الجوهر بحیث یتأثر عن غیره تأثراً غیر قار الذات مادام کونه کذلک». تأثر جسم را از غیرش بنحو تأثر غیر قار الذات و مداوم انفعال گویند در مقابل فعل که «هو کون الجوهر بحیث منه اثر فی غیره قار الذات مادام السلوک فی هذا التأثیر التجددی». که عبارت از تأثیر تجددی در غیر باشد مانند تسخین و تسخن که تسخین فعل است و تسخن انفعال. (از اسفار و دستورالعلماء و تهافت التهافت بنقل فرهنگ علوم عقلی).
آن اعتبار که به نسبت با فاعل بود از آن روی که فاعل موجد آن حال بود آن را فعل خوانند و آن اعتبار که به نسبت با منفعل بود از آن روی که قابل آن حال بود آن را انفعال خوانند.
(اساس الاقتباس).

|| (اِمص)

شرمندگی. شرمساری. خجالت. خجلت. شرم. حیا.

در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر
کآتش بگرمی عَرَق انفعال نیست
صائب

- انفعال بردن; شرم داشتن. شرمسار شدن.

می شود از روی تو ماه فلک منفعل
می برد از رای تو شاه و فلک انفعال
جمال الدین سلمان

- انفعال خوردن; شرم داشتن. خجل شدن.

- انفعال دادن; شرمنده کردن. شرمسار کردن. خجلت دادن. تشویر.

که نام قند مصری برد آنجا
که شیرینان ندادند انفعالش
حافظ

به لذت آمده از زخم او دلا مژده
که داده بی اثری انفعال (
بمعني فلسفي هم تواند بود.) مرهم را
عرفی

- انفعال داشتن; شرم داشتن. خجل شدن.

برنگیرم آستین از چشم گریان همچو شمع
بس که دارم انفعال از میگساریهای خویش
محمدقلی میلی

- انفعال کشیدن; شرم داشتن. خجل شدن. شرمساری بردن. خجالت کشیدن.

باقر رسید یار و تغافل کنان گذشت
شرمندۀ دمی که کشید انفعالها
باقر

|| آشفتگی.

|| قبول اثر و عمل چیزی. اثرپذیری. تأثر.

- انفعال پذیرفتن; قبول اثر کردن.

|| رسوایی.

خواجگان را به انفعال بران
که در ایشان جزافتعال نماند
خاقانی