خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشی و خرّمی و کامرانی کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دلِ امیدواری که امیدِ دل و جانش تو باشی
همه شادی و عشرت باشد ای دوست در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس آن را که او را نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بیدلی را که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عِراقی طالبِ درد است دایم به بویِ آنکه درمانش تو باشی
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 1194 بازدید دیروز : 622 بازدید هفته : 1194 بازدید ماه : 4251 بازدید کل : 110536 تعداد مطالب : 2000 تعداد نظرات : 1 تعداد آنلاین : 1