مُوَشَّح
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:مُوَشَّح, :: :: نويسنده : علی

موشَّح

[زینت داده شده و آراسته شده]
(اصطلاح بدیعی)
در شعر صنعتی است که شاعر در اول ابیات یا در میانه، حروفی یا کلماتی آرد که اگر آن حروف یا کلمات را عیناً یا به تصحیف جمع کنند، بیتی یا مثلی یا نامی یا لقب کسی بیرون آید و آن را فروع و شعب بسیار است.
اگر توشیح بر شکل درختی کرده شود، مشجر خوانند و اگر بر شکل حیوانی باشد مجسم خوانند و مصور، و اگر به شکل دایره کرده شود مدور خوانند.
(از حدائق السحر فی دقائق الشعر).
شعری را گویند که از سر هر مصرع از او یا از سر هر بیت حرفی جمع کنند، اسم شخصی و یا مصرعی حاصل آید.
(ناظم الاطباء).
نوعی از اقسام معماست.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
نام صنعتی است در شعر که اگر یک حرف از سر هر مصرع یا از سر هر بیت گرفته جمع کنند، اسم شخص یا مصرعی حاصل شود و آن حروف را از جهت ایضاح و سهولت به شنگرف یا طلا یا رنگ دیگر نویسند، مانند رباعی زیر که از حروف اول مصراعهای آن نام «محمد» استخراج شود :

من بر دهنت به موی بستم دل تنگ
حاصل ز لبت نیست برون از نیرنگ
من با تو و تو با من مسکین شب و روز
دارم سر آشتی تو داری سر جنگ
(از آنندراج)
قطعه شعری که اگر حروف اول ابیات یا مصاریع آن راجمع کنی نام کس یا چیزی فراهم آید :  مانند رباعی زیر که از اجتماع حروف نخستین مصراعهای آن، کلمۀ «بوسه» حاصل شود :

بردی دل من، من از تو آن می طلبم
وز گم شدۀ خویش نشان می طلبم
سر مصرع هر کلام حرفی دارد
هر چیز که شد من از تو آن می طلبم
(یادداشت لغت نامه)