جوع و إحتماء و صبر و قَناعت
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
سه شنبه 7 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

گر نباشد جوع، صد رنجِ دگر
از پیِ هَیضه بَر آرَد از تو سَر

رنجِ جوع اولی بُوَد خود ز آن عِلَل
هم به لطف و، هم به خُفت، هم عَمَل

رنجِ جوع، از رنجـها پاكیزه تر
خاصّه در جوع ست، صد نفع و هنر

جوع خود سلطانِ داروها ست، هین
جوع در جان نِه، چنین خوارش مَبین

جوع نورِ چشم باشد در بَصَر
جوع باشد قابلیّت در نظر

جمله ناخوش، از مَجاعَت خوش شود
جمله خوشها بی مَجاعتـها ست رَدّ

آن یكی میخورد نانِ فَخفَرَه
گفت سائل : چون بدین داری شَرَه ؟

گفت : جوع از صبر چون دو تا شود
نانِ جو در پیشِ من حلوا شود

پس توانم كه همه حلوا خورم
چون كنم صبری، صبورم لاجرم

خود نباشد جوع، هر كس را، زَبون
كاین علفـزاری ست، ز اندازه برون

جوع، مر خاصّانِ حقّ را دادهاند
تا شوند از جوع،  شیرِ زورمند

جوع هر جِلفِ گدا را كی دهند ؟
چون علف كم نیست، پیشِ او نهند

كه بخور تو هم بدین ارزانیی
تو نه
ای  مُرغاب، مُرغِ نانیی

نَبوَد اندر سَر تو را جز فکرِ نان
ناید اندر خاطرت جز ذکرِ آن

بعدِ چندین سال، حاصل چیستت ؟
جوع مُردن، به بُوَد زین زیستـت

***

مثنوی معنوی
دفتر پنجم