از پدر وز مادر این بشنیده ای
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 21 تير 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

روستایی، گاو در آخُر ببست
شیر، گاوش خورد و بر جایش نشست

روستایی، شد در آخُر سوی گاو
گاو را میـــجُست شب آن كُنجـكاو

دست میـــمالید بر اعضای شیر
پشت و پهلو، گاه بالا، گاه زیر

گفت شیر : ار روشنی افزون بُدی؛
زَهره اش بِدریدی و، دل خون شدی

این چنین گستاخ زآن میــخاردم؛
كاو در این شب گاو میـــپنداردم

حقّ، همی گوید كه : ای مغرورِ كور
نی ز نامم پاره پاره گشت طور ؟

كه لَو أَنزَلنا كِتاباً لِلجَبَل
لَانصَدَع ثُمَّ انقَطَع ثُمَّ ارتَحَل

از من، ار كوهِ اُحُد، واقف بُدی
پاره گشتی و دلش پُر خون شدی

از پدر وز مادر این بشنیده ای
لاجرم غافل در این پیچیده ای

گر تو «بی تقلید» از آن واقف شوی
بی نشان، بی جای، چون هاتف شوی

***

مثنوی
دفتر 2