مثال، أجوف، لفیف
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مثال

در اصطلاح صرفیان، لفظی است که فاءالفعل آن «و» یا «یاء» باشد مانند «وعد» و «یسر»؛ اوّلی را «مثال واوی» و دومی را «مثال یائی» گویند.

اجوف

اجوف، نزد علمای صرف، لفظی را گویند که عین آن حرف علة باشد. ومعتل العین و ذوالثلاثة خوانند، مانند «قول» و «بیع» و «قال» و «باع». پس اگر حرف علة واو بود آن را «اجوف واوی»، و اگر حرف عله یاء بود «اجوف یائی» گویند

لفیف

کلمه ای که از سه حرف اصلی آن دو حرف علت باشد، خواه مقرون چون «طوی» و خواه مفروق چون «وعی».
در حرف عرب آنکه فا و لام آن یا عین و لام آن حرف علة باشد. اولی را «لفیف مفروق» و دومی را «لفیف مقرون» گویند.
لفیف نزد علماء صرف، عبارت است از لفظی که فاءالفعل و لام الفعل آن یکی از حروف عله باشد و آن را «لفیف مفروق» نامند و اگر فاءالفعل و عین الفعل و یا عین الفعل و لام الفعل یکی از حروف عله باشد آن را «لفیف مقرون» خوانند.

صحیح است و مثال است و مضاعف
لفیف و ناقص و مهموز و اجوف

لفیف مفروق :
آنکه فاء و لام آن حرف عله باشد.
لفیف مقرون :
آنکه عین و لامش عله باشد. مانند «قوي».